سجادسجاد، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

سجاد جونم

عید 93

سلام دوستای گلم.ببخشید از اینکه دیر به دیر بهتون سر می زنم و مطالبم روی سایت میاد ، آخه مامانم خیلی تنبله.من همش کارای خوب خوب و بامزه انجام میدم ولی اون .... عیبی نداره . مهم اینه که حالا دوباره اومدم. راستی عیدتو مبارک.صد سال به این سالها.امیدوارم خیلی عیدی جمع کرده باشین. من زیاد جمع نکردم ، آخه از هفته دوم رفتم واسه عید دیدنی و مسافرت. هفته اول رو تهران موندیم و رفتیم تهران گردی. بچه ها جونم جاتو خالی اولین روز رفتیم تیراژه (سرزمین عجایب).دلی از عزا درآوردم.کیف کردم.از همون اول با پدر و مادرم اتمام حجت کردم و گفتم که باید کلی بازی کنم و هرچی خواستم باید واسم بخرین.اوناهم دستشون درد نکنه سنگ تموم گذاشتن.روز دوم هم رفتیم پارک ار...
1 فروردين 1393

تولد 4سالگي

سلام دوستاي گلم.من خيلي خوشحالم آخه تولدمه.مامانم بهم قول داده بود كه امسال تو مهدكودك واسم جشن تولد بگيره.پيش دوستام.آخه ما شادي كردن واسه هم رو به زبون خودمون بلديم.هرسال مامان تو خونه جشن مي گرفت ولي امسال يه حال ديگه دارم.خيلي بهم خوش گذشت.رهاجون و فاطي جون لباسم رو پوشوندن و منو رو صندلي نشوندن و منتظر شديم تا مامان خوشگلم با كيك بياد.يهو خانم شقاقي از ميكروفن صدا كرد مامان سجاد داره مياد بالا.قند تو دلم آب شد كه مامانم از در اومد تو با يه كيك بزرگ و خوشمزه با عكس شير. بقيه ش رو خودتون ببينيد.                       عكس دوستام رو ببين...
4 بهمن 1392

مشهد

سلام.هوا کم کم داره سر میشه.اینو همش مامانم میگه اما من که تیتیش نیستم.بابام به مامیم زنگ زد و گفت که ساک سفر رو ببند که میخوایم بریم مسافرت.کجا؟ مشهد.منم تند گفتم ، آخ جون میریم پیش مهرانه و نازنین و امیرحسین.چقدر خوش میگذره.میشناسینشون.بچه های خاله محبوبه(دوست مامانم). السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا.                                                         &n...
28 آبان 1392

تکیه کلام های سجاد

کلماتی که من کوچیک بودم و اشتباه تلفظ میکردم: حالا : خالا        بچه ها : بچیان     نکن : نخن-نتن    سفید : شپید      قطار : اتار   بگو : بوگو     گوسفند : گوشپند    پرتقال : پخلال   هلی کوپتر : خله کپتل    قرمز: گمز    رفت : لفت  دایی وحید : دابحید    بنفش : بنشپ  جرثقیل : جرشگیل     غذا : اذا -اجا   بذار : بجار    بنویسم : ببینیسم     سوسک : شوشک   سروش : شر...
17 مهر 1392

پایان امتحانات

خبر خوش دارم که امتحانات مامانم تموم شد.خیلی خسته شدیم .از 31 خرداد تا امروز 22 خرداد (پنجشنبه و جمعه) امتحان داشتند. مامانم ساعت 3 بعدازظهر میومد مهدکودک دنبالم و میرفتیم دانشگاه تا ساعت 7 شب.جالب اینکه هروز سوار تاکسی میشدم و میگفتم عمو ما میریم دانشگاه.راننده هم میگفت باشه عموجون ، همونجا پیادت میکنم.منم تو دانشگاه فقط سی دی نگاه میکردم .مامانم برای اینکه صدای من در نیاد کلی خوراکی جلوم میذاشت.بنده خدا خسته شد.امروز هم بعد از امتحانات میریم شمال تفریح.جای شما خالی.     ...
22 خرداد 1392

خرید

بالاخره خاله جون و دایی وحید و آجی ریحانه اومدن تهران.خدا نکنه واسه مامانم مهمون بیاد اونوقت خرید کردنش شروع میشه .رفتیم بازار کلی چرخیدیم آخرش هم داغون و خسته جلوی یه روسری فروشی نشستیم هرچی اونا گفتن بلند شید من و ریحانه از جامون جم نخوردیم و اعتصاب کردیم.ولی خوش گذشت. ما باید با مردا بریم بیرون .مثلا بابام و دایی وحید صبح زود میرن دربند و درکه و پارک جمشیدیه ، مامانم و خاله جون میرن بازار.ولی چقدر به مردا حال میده .خوش میگذرونن.بذار من بزرگ شم ایشاله اصلا با مامانم کاری ندارم اونوقت دست بابامو ول نم کنم.هرجا برن منم میرم.    ...
19 آبان 1391

آجي ريحانه

اين هم عكس من و آجي ريحانه كه عيد 1390 گرفتيم. آجي ريحانه (دختر خاله جون و دايي وحيد) كه من خيلي دوسش دارم و هر وقت ميريم شمال ميريم خونشون. ...
16 آبان 1391

جشن بادبادکها

  ساعت 7:30 صبح پنجشنبه خاله جون به مامانم زنگ زد و گفت كه با سجاد و ریحانه بريم جشن بادبادكها كه پلاژ حسيني نوشهر برگزار مي شه .بعدش ما رفتیم دنبال خاله جون. جاتون خالي.خيلي خوش گذشت تازه جالبتر اين بود كه ریحانه جايزه هم برنده شد. جايزه هم آبرنگ بود.بادبادك ریحانه مقوايي بود و بخاطر سنگينيش هوا نمي رفت اونوقت من و خاله جون رفتیم يه بادبادك بزرگ خريدیم و كلي بازي كردم. ...
11 آبان 1391

تولد دو سالگی

سلام دوستای گلم. تولد ٢ سالگیمو دوبار جشن گرفتم.یه بار توی جشن فامیلای بابام دعوت بودن و البته خاله مهسا و خاله ندا هم بودن. و دفعه بعد خاله جون با آجی ریحانه و عمه فریبا و امیرحسین و زینب با عمو محمد دعوت بودند. تو هردو تا جشن خیلی بهم خوش گذشت.این هم عکس از تولد ٢ سالگیم. به ترتیب از سمت راست: رضا-مانی-سجاد-ریحانه   از سمت راست: سجاد-آجی ریحانه-زینب-امیرحسین ...
5 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سجاد جونم می باشد