مشهد
سلام.هوا کم کم داره سر میشه.اینو همش مامانم میگه اما من که تیتیش نیستم.بابام به مامیم زنگ زد و گفت که ساک سفر رو ببند که میخوایم بریم مسافرت.کجا؟ مشهد.منم تند گفتم ، آخ جون میریم پیش مهرانه و نازنین و امیرحسین.چقدر خوش میگذره.میشناسینشون.بچه های خاله محبوبه(دوست مامانم).
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا.
با دوستام رفتیم باغ وحش ، اسب سواری(آخ که چه کیفی داره).
بعدش با مامان و بابام رفتیم باغ نادری .دوست دارم راجع به این عکس نظرتون رو بدین.